یکی از مخاطبان ما در یادداشتی به موضوع عادی شدن بیحجابی در خیابانهای شهر، پس از آشوبهای ۱۴۰۱ تاکنون پرداخته و عنوان میکند که در این یادداشت قصد ندارد به چرایی رخ دادن این اتفاق بپردازد؛ بلکه قرار است هشداری برای به رسمیت شناخته شدن این وضعیت به مسئولان بدهد.
هشداری که این بار دیگر فقط پای مردم عادی و دختران نوجوان در کار نیست؛ بلکه شرکتهای بزرگ تجاری، را مخاطب قرار داده که به هر بهانهای زنان را به عنوان یک محصول تبلیغاتی، بدون هیچ روسری در معرض دید عموم گذاشته و از آنان به عنوان یک کالای لوکس تبلیغاتی استفاده میکنند.
آنچه در ادامه میخوانید یادداشتی است که این مخاطب در اختیار ما قرار داده:
از زمان آغاز آشوبهای ۱۴۰۱ تا کنون، در نقاط مختلفی از کشور، دیدن بانوانی که حتی روسری نیمبندی هم بر سر ندارند، به مرور عادی شده است. تا اینجای کار، مسئله کاملا فرهنگی به نظر میرسد. یعنی عدهای احساس کردهاند هزینه بالایی که در آن سال پرداخت شد، یک تعادل ایجاد کرده که در آن، از یک سو مردم از آشوب خیابانی و از سوی دیگر حکومت از برخورد قانونی عقبنشینی کردهاند و دستاورد این تعادل برای عدهای، همین آزادترشدن عرف پوشش محسوب میشود.
این یادداشت قصد ندارد به چرایی رخ دادن این تعادل بپردازد؛ بلکه قرار است هشداری برای بهرسمیتشناخته شدن این وضعیت باشد.
به موازات کنش مردم عادی در برداشتن روسریها در خیابان، کنش دیگری شکل گرفت و تا امروز تداوم داشته که به سادگی نمیتوان آن را مردمی نامید. شرکتهای بزرگ تجاری، هر بار به بهانهای مثل گردهمایی سالانه، تیزر محصول و… زنانی را به عنوان کارکنانشان به نمایش میگذارند که هیچ روسریای بر سر ندارند. این به وضوح یک کنش جسارتآمیز است که برای یک موجودیت حقوقی مشهور نظیر شرکتهای تولیدی، نمیتواند به سادگی رخ دهد.
موجودیتهای حقوقی، علیالاصول باید هزاران برابر، بیشتر از یک شهروند معمولی در یک خیابان معمولی، از مواجه شدن با تبعات کشف حجاب بترسند. با این حال روز به روز دیدن بانوان بیروسری در تبلیغات این برندها بیشتر میشود. همین امر درباره تلویزیونهای اینترنتی صادق است. نمایش رقصهای بسیار زننده و فیلمبرداری در لوکیشنهایی در خاک ایران با زنان که کاملا سر لخت هستند، همه و همه اتفاقی عجیب است. عجیب نه از جهت فرهنگی، چون دستاندرکاران ساخت و پخش این تیزرها و آن سریالها هم ممکن است عقایدی مشابه آن زنانی داشته باشند که در خیابان کشف حجاب میکنند.
عجیب از این جهت است که گویا این موجودیتهای حقوقی، که به نظر میرسد منافع زیادی در تداوم اجازه فعالیتشان دارند و نباید بیگدار به آب بزنند، به سادگی چنین کارهایی میکنند. تا جایی که در بسیاری از این موارد، شاهد هستیم که تلویزیونهای اینترنتی که تحت نظارت “ساترا” هستند، بدون مجوز این سازمان شروع به پخش چنین مواردی میکنند و منتظر میشوند تا واکنشها، سرنوشت پخش یا عدم پخش سریال را رقم بزند. گویا همه آمادگی مواجه شدن با برخورد حاکمیت را دارند و حتی اساسا به دنبال تحریک آن برای چنین برخوردهایی هستند. گویا منافعشان دیگر در کسب مستقیم درآمد نیست و برنامه دیگری دارند.

این جسارت، بیپشتوانه نیست. باید مراقب بود و پرسید که چه کسانی چراغ سبز نشان میدهند که یک شرکت یا یک سریال، از پلمبشدن نترسد؟ اگرچه به نظر نمیرسد این پرسش برآمده از نوعی توهم توطئه باشد؛ بلکه احتمالا در لایههایی از حاکمیت حمایتهایی از این پروژههای تابوشکنانه میشود؛ اما حتی اگر بر فرض، این فعالیتها، هیچ پشتوانه حاکمیتی نداشته باشد، صرف تداوم و تکرار صدباره آنها در پروژههای متنوع تبلیغاتی و سینمایی، این توهم را در ذهن کنشگران ایجاد میکند که ظاهرا پیچ سازوکارهای رسمی شل شده و خود این امر، باعث روزافزون شدن تعداد کسانی میشود که دست به تابوشکنی خواهند زد.